سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
تدریس
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :26
بازدید دیروز :6
کل بازدید :41317
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/2/13
4:47 ع
در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود: من نیستم، تو نیستی، او هست

آیت الله بهجت.   

  

90/10/29::: 5:7 ع
نظر()
  
  

برای رفع خستگی میخام شما رو با آخرین ورژن غلامزاده ها آشنا میکنم

 


90/10/27::: 5:26 ع
نظر()
  
  
 گفتگویی که واقعاً روی فرکانس اضطراری کشتیرانی، روی کانال 106 سواحل Finisterra Galicia میان اسپانیایی‌ها و آمریکایی‌ها در 16 اکتبر 1997ضبط شده‌است.

اسپانیایی‌ها (با سر و صدای متن): A-853 با شما صحبت می‌کند. لطفاً 15درجه به جنوب بچرخید تا از تصادف اجتناب کنید. شما دارید مستقیماً به طرفما می‌آیید. فاصله 25 گره دریایی.

آمریکایی‌ها (با سر و صدای متن): ما به شما پیشنهاد می‌کنیم 15 درجه به شمال بچرخید تا با ما تصادف نکنید.

اسپانیایی‌ها: منفی. تکرار می‌کنیم 15 درجه به جنوب بچرخید تا تصادف نکنید.

آمریکایی‌ها (یک صدای دیگر): کاپیتان یک کشتی ایالات متحده آمریکا با شما صحبت می‌کند. به شما اخطار می‌کنیم 15 درجه بشمال بچرخید تا تصادف نشود.

اسپانیایی‌ها: این پیشنهاد نه عملی است و نه مقرون به صرفه. به شما پیشنهاد می‌کنیم 15 درجه به جنوب بچرخید تا با ما تصادف نکنید.

آمریکایی‌ها (با صدای عصبانی): کاپیتان ریچارد جیمس هاوارد، فرمانده ناو هواپیمابر یو اس اس لینکلن با شما صحبت می‌کند. 2 رزم ناو، 5 ناو منهدم کننده، 4 ناوشکن، 6 زیردریایی و تعداد زیادی کشتی‌های پشتیبانی ما را اسکورت می‌کنند. به شما پیشنهاد نمی‌کنم، به شما دستور می‌دهم راهتان را 15 درجه به شمال عوض کنید. در غیر اینصورت مجبور هستیم اقدامات لازمی برای تضمین امنیت این ناو اتخاذ کنیم. لطفاً بلافاصله اطاعت کنید و از سر راه ما کنار روید !!!



اسپانیایی‌ها: خو آن مانوئل سالاس آلکانتارا با شما صحبت می‌کند. ما دو نفر هستیم و یک سگ، 2 وعده غذا، 2 قوطی آبجو و یک قناری که فعلاً خوابیده ما را اسکورت می‌کنند. پشتیبانی ما ایستگاه رادیویی زنجیره دیال ده لاکورونیا و کانال 106 اضطراری دریایی است. ما به هیچ طرفی نمی‌رویم زیرا ما روی زمین قرار داریم و در ساختمان فانوس دریایی A-853 Finisterra روی سواحل سنگی گالیسیا هستیم و هیچ تصوری هم نداریم که این چراغ دریایی در کدام سلسله مراتب از چراغ‌های دریایی اسپانیا قرار دارد. شما می‌توانید هر اقدامی که به صلاحتان باشد را اتخاذ کنید و هر غلطی که می‌خواهید بکنید تا امنیت کشتی کثافتتان را که بزودی روی صخره‌ها متلاشی می‌شود تضمین کنید. بنابراین بازهم اصرار می‌کنیم و به شما پیشنهاد می‌کنیم عاقلانه‌ترین کار را بکنید و راه خودتان را 15 درجه جنوبی تغییردهید تا از تصادف اجتناب کنید.

آمریکایی‌ها: آها. باشه. گرفتیم. ممنون

90/10/20::: 3:37 ع
نظر()
  

طولانیه، ولی قول میدم اگه تا آخرش بخونین پشیمون نمی شین

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : " دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر ...

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...


  

این سوالات انتخابی رو خانم فائزه توده خرمن فرستادن که مورد تایید بنده هم است دانشجویان دقت کنند اینها نمونه سوال است و ملاک اصلی کل جزوه است وصرفا به این سوالات اکتفا نشود

-مالیه عمومی را تعریف کنید ؟
2- شاخص های اندازه گیری بخش عمومی را نام ببرید؟
3-وظایف بخش عمومی را بیان کنید؟
4-چهار نقش مهم دولت در ادبیات مالی عمومی را نام ببرید و یک مورد را توضیح دهید؟
5-قلمرو مالیه عمومی را نام ببرید؟(4 مورد)
6-انواع کالاهای خصوصی را نام ببرید و هردو را تعریف کنید؟
7- انواع کالاهای عمومی را نام ببرید و هر دو را تعریف کنید؟
8- یک مورد از ویژه گی های کالاهای عمومی و خصوصی را نام ببرید؟(تفاوت)
9- مالیه خصوصی را تعریف کنید و یک مورد از ویژگیهای آن را بیان کنید؟
10- مالیه عمومی را تعریف کنید و یک مورد از ویژگیهای آن را بیان کنید؟ 
11- تعریف دولت از نظر "ماکس وبر" را بیان کنید؟
12- از نظر ماکس وبر آیا حکومت و دولت یکسانند؟
13- چهارمورد از شکست بازاردر بعد تخصیص را نام برده و یک مورد را توضیح دهید؟ 
14- آثار وپیامدهای خارجی را توضیح دهید؟آ
15-  وظایف و خط مشی های دولت اسلامی را نام ببرید(4مورد)
16- انواع درآمدهای عمومی و دولتی را نام ببریدو یک مورد را توضیح دهید؟ 
17- مالیات را تعریف کنید؟
18- نرخ مالیات چیست انواع آن را نام ببرید؟
19- اصول یک نظام مالیاتی مطلوب را از نظر آدام اسمیت نام ببرید و یک مورد را توضیح دهید؟ 
20- مالیات مستقیم و غیر مستقیم را توضیح دهید؟
21- سیاست پولی را تعریف کنید ؟
23- سیاست مالی را تعریف کنید و ابزارهای آن را نام ببرید؟ 

متاسفانه سایر دوستان که قرار بود سوالات را تایپی ایمیل کنند کوتاهی کردند(مثل خانم اسدیان) وگرنه سوالات بیشتری اینجا بود



  

 سعی کن در زندگی همیشه راههای خوب و درست انتخاب کنی
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک
پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی
پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک
معامله کرد و گفت اگر با دخترکشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد
ودخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه
حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر
تو باید باچشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه
را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه
سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می
شود، امااگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه
بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان
تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل
کیسهانداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند
تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر
منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را
نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت
و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش
لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های
دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم
نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود
سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه
سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را
که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه
حیرت کرده است.

نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.


90/10/10::: 7:31 ع
نظر()
  

ازاین به بعد یک قسمت را برای مرور زندگینامه کارآفرینان اختصاص می دهیم. خواندن این زندگینامه ها نکات آموزندهای برای ما دارند و گاهی به ما انگیزه می دهند


  
  

در فهرست موضوعی اقتصاد هنرستان جواب تمرینهای هر فصل را برای بچه های هنرستان قرار می دهیم. در مورد بچه های دبیرستان چون کتاب امسال عوض شده با هنرستان یکسان نیست انشااله برای آنها هم مطلب خواهیم گذاشت

1-منظور از داشتن (( قابلیت مصارف متعدد )) در مورد منابع و امکانات چیست؟
منظور این است که از منابع و امکانات به صورتهای مختلف می توان استفاده کرد، برای مثال از زمین میتوان برای کشت انواع محصولات
کشاورزی، مراکز صنعتی و ساختمان های مسکونی استفاده نمود ، به عبارت دیگر ، منابع و امکانات فقط یک کاربرد خاص ندارد و می
توان از ان ها برای رفع نیاز های دیگری نیز سود برد.
2-  چرا افراد باید در میان خواسته های خود به انتخاب دست بزنند؟
زیرا،منابع و امکانات در دسترس انسان قادر به رفع تمامی نیاز های نامحدود انسان نیست و به ناچار باید از میان ان ها ان دسته نیازهایی
را که اولویت بیشتر دارند ، انتخاب کند.
3- به نظر شما ، با به کار گیری روش علمی چه مسائلی را در زندگی اقتصادی جامعه می توان پیش بینی کرد؟
به عنوان مثال:
- افزایش بارندگی در طول سال و مهار اب از طریق سدسازی ← افزایش محصولات کشاورزی ←پایین امدن قیمت محصولات کشاورزی
و به عکس
- افزایش حقوق کارکنان دولت ←بالا رفتن نرخ تورم
- پرداخت وام های مسکن توسط بانک های ←افزایش تقاضای مردم برای خرید مسکن←افزایش قیمت مسکن در جامعه
- بالا رفتن نرخ بهره ی پس انداز توسط بانک ها ←افزایش پس اندازه های مردم در بانک ها ←افزایش سرمایه گذاری ها
←افزایش تولیدات مختلف ←افزایش سطح رفاه در جامعه
4-  اقتصادچیست؟دیدگاه اسلام نسبت به اقتصاد چگونه است؟
اقتصاد علمی است که رفتار بشر را به صورت رابطه ای بین منابع تولید کمیاب -که موارد استفاده ی مختلف دارند –با نیازهای مادی بشر
– که نامحدودند – مطالعه می کند. از نظر اسلام ،با توجه به این که ارتقای معنوی انسان مد نظر است، تلاش برای تامین نیازهای مادی
افراد خانواده همانند تلاش در راه خدا شایسته و قابل تقدیر است.
5- بین وضعیت اقتصادی و استقلال فرهنگی – سیاسی جامعه چه ارتباطی وجود دارد؟
ارتباط مستقیم وجود دارد،زیرا کشوری که وضع اقتصادی نابسامانی دارد اسیب پذیر است و به شدت تحت تاثیر فرهنگ مهاجم قرار می
گیرد و به عکس .

6- فرض کنید جامعه ای به جای تولید کالاهای اساسی و ضروری به تولید کالاهای لوکس و تجملی بپردازد.به نظر شما،ایا این اقدام
صحیح است ؟ چرا؟

خیر،زیرا با توجه به محدود بودن منابع و امکانات موجود در هر جامعه سرمایه گذاری در زمینه ی تولید کالاهای اساسی و ضروری –
نسبت به سرمایه گذاری در تولید کالاهای لوکس و تجملی – یک اقدام صحیح و عاقلانه است.
7- هزینه ی فرصت بیانگر چه چیزی است ؟ این اصل چگونه در تصمیم گیری درست به ما کمک می کند ؟
هزینه ی فرصت یا هزینه ی فرصت از دست رفته بیانگر ان چیزی است که از ان صرف نظر می کنیم و به عبارتی ،ان را از دست می دهیم
، مثلا فرض کنید با پولی که داریم می توانیم یک پیراهن یا 2 جلد کتاب بخریم. اگر پیراهن بخریم در واقع از خرید 2 جلد کتاب صرف نظر
کرده ایم.


90/10/1::: 2:44 ع
نظر()
  

فال حافظ